ذهنم پر از حرفه اما نمیتونم بیانشون کنم. شاید وسواس فکریم بدتر‌ شده شایدم دچار اضطراب شدم. شب عجیبی بود. البته روز عجیبی رو هم گذروندم اما این لحظات آخر شب دلم رو خالی کرد.یه دفعه بغضی گلوم رو فشار داد و یه غم بزرگ حس کردم. از خوندن خبر؟ از آینده نامعلوم خودم؟ فقط چیزی که واضح و روشنه دوست دارم بزنم زیر گریه. اینطوری شاید ذهنم آروم بشه. شاید بنویسم وبنویسم تا آروم بشم. تا این ذهن آروم بشه تا دلم آروم بشه. آروم ,شاید منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کــربــلا|پــایــگــاه حـــفــظ ونــشر آثــار کربلایی صادق سحرخوان آموزش تعمیرات برق خودرو جدیدترین و خنده دار ترین voice های تلگرام یاد آر دانستنی های شیمی رسانه موزیک لری دختران هنر عجایب